معنی به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی,, معنی به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینیپ, معنی fi bcmj، mاcb amjbi، bاog kcx، kpwmc bc pbmb kudjd,, معنی اصطلاح به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی,, معادل به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی,, به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی, چی میشه؟, به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی, یعنی چی؟, به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی, synonym, به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی, definition,